نیما یوشیج

. … ….. …….. ‫ﻓﺮﯾﺎد ﻣﯽ زﻧﻢ ، ‫من چهره ام گرفته ! ‫ﻣﻦ ﻗﺎﯾﻘﻢ ﻧﺸسته به ﺧﺸﮑﯽ ! ‫ﻣﻘﺼﻮد ﻣﻦ ز ﺣﺮﻓﻢ ﻣﻌﻠﻮم ﺑﺮ ﺷﻤﺎﺳﺖ ، ‫ﯾﮏ دﺳﺖ ﺑﯽ ﺻﺪاﺳﺖ ، ‫ﻣﻦ ، دﺳﺖ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ز دﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻃﻠﺐ، ‫ﻓﺮﯾﺎد ﻣﻦ ﺷﮑﺴتهاﮔﺮ در ﮔﻠﻮ ، وﮔﺮ ‫ﻓﺮﯾﺎد ﻣﻦ رﺳﺎ ، ‫ﻣﻦ… ادامه خواندن نیما یوشیج

“قسم به خدای کعبه که رستگار شدم”

“ « قسم به خدای کعبه که رستگار شدم» “ زیباترین سخنی که شنیده ام ، زیباترین عکس العملی که شنیده ام ، برترین حرکت مسیح گونه ، خدا گونه … بی شک مقام علی از بالاترین مقام های بشری است. هیچ کس او نیست ، اما او خود همه است . . . .… ادامه خواندن “قسم به خدای کعبه که رستگار شدم”

16 سال پیش

 در روستایمان رسم بر این بود که مرده را در خانه اش و یا در خانه پدریش بشویند،  گر چه امکاناتی هم  نبود که در جایی دیگر بشویند ! آن روز ها که 16 سال از آن میگذر د، من 2 سال داشتم .  من در 2 سالگی پدرم را از دست دادم .  موهای… ادامه خواندن 16 سال پیش

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در من نوشت

تن آدمی شریف بود به جان آدمی

خدایا مرا از نگاه بد محفوظ بدار خدایا می دانم خدایا می دانم که سزاوار نیست کسی بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد خدایا می دانم می دانم که باید میوه ها را مخلوط می کردم و می فروختم و می دانستم که در مکتبی که پیرو آن هستم علی آن را یادآوری کرده بود… ادامه خواندن تن آدمی شریف بود به جان آدمی

مرگ

– بخون تا بخوابم ، برام بخون باشه ؟ بخون تا بخوابم. – میخوانم ، میسوزم ، میخوانم . پس میخوانم : عزیزم منتظرت هستم. حالا آتش خاموش شده و هوا بسیار سرد است . در واقعا باید خودم را بیرون بکشانم اما تابش نور خورشید خواهد بود . افسوس که روشنایی را هدر دادم… ادامه خواندن مرگ

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در من نوشت