تو تعبیر رویای نادیده ای
تو نوری که برسایه تابیده ای
تو یک آسمان بخشش بی طلب
تو بر خاک تردید باریده ای
تو یک خانه در کوچه زندگی
تو یک کوچه در شهر آزادگی
تو یک شهر در سرزمین حضور
تویی راز بودن به این سادگی
مرا با نگاهت به رویا ببر
مرا تا تماشای فردا ببر
دلم قطره ای بی تپش در سراب
مرا تا تکاپوی دریا ببر
بقشنگى
بلاخره دیدمت
چه قشنگ!!!!!!!!!!!
جناب کاظمی 3 تا غلط داشتید!(-:
.
.
بی طلب،”بر” خاک تردید،حضور
راستی ی ی ی ی،محمد “اصفهانی”
من کلاً غلط های املایی زیادی دارم :D
خب چرا درستشون نمی کنید؟؟
راستش من اون موقع ها متن رو ادیت هم نمی کردم همون جوری سریع می نوشتم و می گذاشتم توی وبلاگ. اینجوری خوشم می یومد؛ حالا نظرم عوض شده ولی نوشته های پیشین رو ادیت نمی کنم. دوست دارم، به همون شکلی که بودن باشن..