تو در اول آفرینش، نادان بودی و بعد دانایت کردند

آنچه خواهید خواند ترجمه ذوقی از نامه 31 نهج البلاغه به دستِ فاطمه شهیدی، نویسنده مجله پرسمان در نسخه های شماره 62، 63، 64، 65، 66، 67 و 68 می باشد. این نامه خطاب به امام حسن، بعد از بازگشت از جنگ صفین نوشته شده است.   این، سفارش‌های پدری است که می‌رود؛ پدری که… ادامه خواندن تو در اول آفرینش، نادان بودی و بعد دانایت کردند

خوابم نخواهد برد..

شگفتا.. وقتی كه بود نمی دیدم.. وقتی كه می خواند نمی شنیدم.. وقتی دیدم كه نبود، وقتی شنيدم كه نخواند… و چه غم انگیز است وقتی چشم ای سرد و زلال در برابرت مي جوشد و می نالد و می خواند و تو تشنه ی آتش باشی و نه آب (¹) سوار ماشین بودیم، سمند بود، مادرم هم کنارم بود.. اون شبِ لعنتی که با… ادامه خواندن خوابم نخواهد برد..

یاد ایام

جواب سوالی که پایین پرسیدم : هیچ کدوم من نیستم. بچه بودیم، خوش بودیم، یکی از خوشیهامون این بود که وقتی مدرسه تعطیل شد تا خونه بدویم. آماده می شدیم، کیف رو مینداختیم پشت مون و منتظر خوردنِ زنگ تعطیلی بودیم. من همیشه یه کم تخلف می کردم و از بالای میزها می دویدم تا… ادامه خواندن یاد ایام

لباس زندگانی

من عاشق این لباسم بودم، همیشه تو کِشوی لباسام نگهش می داشتم، گاهی می رفتم نگاهش می کردم و حسرت می خوردم که چرا دیگه این لباس تنم نمیشه ؟ وقتی خواهرزادم به دنیا اومد، دادم به مامانش و گفتم “اینو بپوشون بهش!” (یعنی یه هدیه است و برای نسیمه) خواهر زادم بزرگ شد و… ادامه خواندن لباس زندگانی

50 تومانی

نگاه برادر، اِنی را ویران کرد. … و این زندگی ساده ما بود، زندگی بی علمی که سرشار از سنت ها و فرهنگ ها بود، سرشار از خرَدی که امروز پیدایش نیست و گم شده است. ما فقیر بودیم و من اون صحنه ها رو فراموش نخواهم کرد. اون روز که مامان ۵۰ تومان برای… ادامه خواندن 50 تومانی