شبِ کویر، این موجودِ زیبا و آسمانی که مردم شهر نمی شناسند. آن چه می شناسند شب دیگری است؛ شبی است که از بامداد آغاز می شود. شب کویر به وَصف نمی آید. آرامشِ شب که بی درنگ با غروب فرا می رسد _ آرامشی که در شهر از نیمه شب، درهم ریخته و شکسته می آید و پریشان و ناپایدار _ روز زشت و بی رحم و گذران وخفه ی کیور میمیرد و نسیم سرد و دِل اَنگیز غروب، آغاز شَب را خبر می دهد.
…آسمان کویر، این نخلستانِ خاموش و پر مهتابی که هر گاه مشتِ خونین و بی تاب قلبم را در زیر باران های غیبی سکوتش می گیرم و نگاه های اسیرم را هم چون پروانه های شوق در این مزرعِ سبز آن دوست شاعرم رها می کنم. ناله های گریه آلود آن روح دردمند و تنها را می شنوم. ناله های گریه آلود آن امام راستین و بزرگم را که هم چون این شیعه ی گم نام و غریبش، در کنار آن مدینه پلید و در قلب آن کویر فریاد، سر در حلقوم پاه می بُرد و می گریست. چه فاجعه ای است در آن لحظه که یک مرد می گِرید!…چه فاجعه ای….
« کویر »
نوشته ی دکتر علی شریعتی
۲۹ دیدگاه
اندیشه خود را به یادگار بگذارید
- لطفاً به صورت فارسی بنویسید- برای تماس با مدیریت به "صفحه تماس" بروید
- برای طرح مباحثی که با نوشتار بالا مرتبط نیستند لطفاً به "انجمن گفتگو" رفته و بگو مگو کنید
دیدگاهتان را بنویسید
کلمات کلیدی : " Desert" + "آسمان" + "آسمان کویر" + "آفتاب" + "دکتر" + "دکتر شریعتی" + "سکوت" + "شب" + "شب کویر" + "شریعتی" + "شریعتی و کویر" + "علی" + "علی شریعتی" + "غروب" + "قلم" + "کویر" + "کویر شریعتی" + "نوشته"
من کویر و شب و ستاره هاشو دوست دارم.دوست دارم ساعتها بهشون نگاه کنم. یادداشتهای شریعتی و کویرش رو هم دوست دارم.
چه فاجعه ای است در آن لحظه که یک مرد می گِرید!…
فاجعه است ولی می گرید…و چه فاجعه ایست در آن لحظه که دل می لرزد….
روح دکتر شاد. با خواندن هر یک از متن های هر چند در موضوعات مختلف، جان می گیرم.. واقعیت همین است هر چه خواندن لذت بردم
مثل خوراک میمونه
فاجعه !
تنها گریه کردن فاجعه نیست
بسیارند چیزهایی در سخنان و گفتار کردارمان که هر کدام فاجعه ای بس بزرگ.. هستند
عمو مطالب خوبی داری من می خونم. یه چیزایی که همه نمیگن فکر کنم بیشتر شعر میگن و چرند
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی
ممنونم
باز هم از شریعتی مطلب بزارید.
کتاب هایش را برای دانلود بزارید..
باز هم از شریعتی مطلب بزارید.
کتاب هایش را برای دانلود بزارید..
این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشت
هرکجا وقت خوش افتاد همان جاست بهشت
دوزخ ازتیرگی بخت درون تو بُوَد
گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت
این چه جهانیست …… این چه بهشتیست…….
این چه جهانیست که نوشیدن می نارواست؟
این چه بهشتیست که در آن خوردن گندم خطاست؟
یا امام زاده هاشم
چرا اینقدر کلمات فرم نظرت بزرگ شدن ؟
نوشته خیلی خوبی بود، اتفاقا تو یکی از پست هاتون به یکی از گفته های شریعتی هم اشاره کردید که از زبان سارتر می گه..هنر و هنر
فکر کنم بهتر باشه نوشته های نظر یک کمی کوچیک بشه!
بسیار زیبا بود..حقیقتا زیبا..درچه بسیار کوتاه بود..تازه احساس می کنم باید بروم سراغ کویر!
کاش دکتر زنده بود…
کاش می بود و می دید…
کاش می دید انقلاب شد!
کاش می دید شاه فرار کرد…
چگونه یک آدم به تنهایی چنین تاثیر عظیمی بر جای نهاد؟
آه…
کاش دکتر زنده بود…
کاش می بود و می دید…
کاش می دید انقلاب شد!
کاش می دید شاه فرار کرد…
چگونه یک آدم به تنهایی چنین تاثیر عظیمی بر جای نهاد؟
آه…
والله درد دارم در سینه
دردم را ببینید
والله دنیا نامردی کرد
دکتر باید زنده بود …
مطهری باید زنده میبود…
خدایا این چه دردی است..
بزرگان انقلاب همه مرده اند..
بعد از مرگ دکتر
تازه گفتار های وی پخش شد
عاشقان از گفتار عاشقان وی لذت بردند
مذهبیان از گفتار مذهبی
معترض از فریاد های وی..
فرزندان از اعتراض های وی نسبت به والدین..
خدایا…
همین نوشته دکتر چه قدر زیبا است ؟
.
.
.
چه فاجعه ای است! لحظه ای که یک مرد می گرید
جناب انی کاظمی
باعث شدی باز دلم برای دکتر شریعتی تنگ شود دکتر انسان بزرگی بود هر چند اشتباهات داشت
آنقدر بزرگ که پان اشتباهات زیر سایه کویر نیست شد
چه قدر جملات زیبا و نمایانگر نثر جدید هستند.
جناب کاظمی
بهت تبریک میگم بالای وبلاگ نوشته خوبی گاشتی عکس خوبی هم گذاشتی
به خوبی بیانگر کارهای فرهنگی شما در تاریخ ما هست
واقعا بخش های زیادی دارید
این بسیار قابل تحسین هستش دیگه و من تو یک وبلاگ موندم!
شما سپاسگذارم که چنین یاد وخاطره ی آن مرد بزرگ را زنده نگه داشتید امیدوارم موفق و پیروز باشید
چه کسی یادوخاطره کسی رازنده نگه می دارد؟من تو شما هیچ کدام.تنها من دکترهست که اورازنده نگاه داشته است.
سلام
خدایش بیامرزد،من واقعاً با آثارش جان میگیرم و به او میبالم. آخر چرا در حق دکتر این همه اجهاف، چراااااا؟ من اخیراَ به یک نمایشگاه رفتم هر گشتم و پرسیدم کسی از دکتر خبر نداشت!
دل آدمی مالامال از دردی ناشناخته می شود. ای کاش مرهمی بود این درد جانفرسا را. کاش می شد این درد را جایی فریاد کرد و جوابی گرفت. کاش…
آسمان کویر همانند شب زیباست
محرم دل
محرم ذهن
محرم همه آدم ها
آسمان کویر همانند مردمانشان زیبیاست
آنچه بزرگ است و عطیم راهی است که دکتر و امثال دکتر برای آن زندان هاو سختی ها و رنج های زیادی متحمل شده اند و آن چیزی نیست جر” آزادی و حقیقت”خوب است که ما ادامه دهنده راه آنان باشیم حتی به قیمت جانمون در این راه.
آی دکتر!
آی دکتر!
قریب به دو سال پیش این مطلب را برای تو، به خاطر اینکه از خواندن قلمت لذت برده بودم نگاشتم..
حالا دو سال از اون لحظه که این مطلب رو در کتاب ادبیات فارسی دیدم و در اینجا هک کردم گذشته است.
های دکتر!
آمدم بگم بار ها این مطلب رو خوانده ام و هر بار که می خوانم، و هر بار که به یادش افتم.. دلم می خواهد هق هق گریه کنم، آخر چرا گریه نکنم؟ چرا ؟
خودت متن را یادت هست ؟ رفته ای البته به بهشت و شاید ما و این متن ها را فراموش کردی…… همچنان که می خواستی اشعارت رو فراموش کنی و بسوزانی.
بخوان دکتر :
“چه فاجعه ای است در آن لحظه که یک مرد می گِرید!”
بله! چه فاجعه ای است که یک مرد می گرید.
روزها و لحظه ها گذشته است، اِمروز جمعه است، می خواهیم امشب سریال مختارنامه رو ببینیم، سریالی که نشان می دهد پسر علی فرزند ابیطالب به چه وضعی کشته شد،،،
آی آی
مغازه برادرم هستم – البته بهش شرکت هم می گویند
ابهرنت!
..
خوابم می آید، آدامس می خورم. زندگی می کنم.
اما از معنویات بی بهره ام.
چه می گویم دکتر؟ حالم بد است
لحظاتت به خیر و خوشی.
۱۳۸۹٫۱۲٫۰۵
:|