50 تومانی

https://enikazemi.ir/images/2012/06/270794_1907328688966_6465991_n51.jpg

نگاه برادر، اِنی را ویران کرد.

… و این زندگی ساده ما بود، زندگی بی علمی که سرشار از سنت ها و فرهنگ ها بود، سرشار از خرَدی که امروز پیدایش نیست و گم شده است. ما فقیر بودیم و من اون صحنه ها رو فراموش نخواهم کرد.
اون روز که مامان ۵۰ تومان برای من کنار گذاشته بود. با اون ۵۰ تومان من تو مدرسه پولدار حساب می شدم، دقیقا می شد ۱۰ تا لواشک باهاش خرید! لواشک ها رو دور انگشتامون می پیچیدیم و لیس می زدیم تا دیر تموم شه، وقتی تموم می شد انگار عمرمون تموم می شد. اما اون ۵۰ تومان قلب من رو شکست . مگه میشه هنگام نوشتن ، اشک رو نگه داشت؟
صبح همون روز، مهمون اومده بود خونمون، هیچ پولی توی خونه نبود، یخچال خراب خونه ما، هیچی توش نبود، نه میوه و نه غذا… خالی… ! برادرم که وارث عظیم تری از درد و رنج بود، دنبال پول می گشت . زیر فرش؟ روی طاقچه؟ کجا؟ کجا هست که برم میوه بخرم !؟ هیچ جا نبود. مامانم ۵۰ تومان که پولی زیادی هم بود برای من کنار گذاشته بود، اگه اونو به برادرم میداد میشد (برادرم تاکید می کرد که میشد نیم کیلو میوه خرید) اما نداد. نگه داشت تا به من بده. لعنت! عجب روز بدی ! دل محمد شکسته بود، غرورش ! مامان چی؟ هیچی تو خونه نبود؛ برادرم بعد که فهمید مامان ۵۰ تومان داشت و به من داده بود با حسرت میگفت می تونستیم سربلند تر باشیم. با اندوه می گفت :” با اون می شد نیم کیلو میوه خرید. “احساس می کنم واقعا دلم پره، دلم پره پره… دل هایی که می شکنه تا ابد دلم رو خون می کنه، دل آرمان که یه بار بشکنه من تا مدت ها هرگز نمی تونم اون رو فراموش کنم، چه برسه محمد که ۱۰ ساله مرده (اما زنده است) و من دلم تنگه براش، دلم می خواد که یک بار خوابش رو ببینم. اما افسوس…]

چطور می تونم به این چهره نگاه کنم و این خاطره رو به خاطر نیارم؟

22 دیدگاه

  1. سلام آقا انی گل
    خوبی داداش؟
    خدا رو شکر که از بچه های درد کشیده ای
    تکلیف تاریخ ما چی شد؟
    تازه کنکور تموم رفتیم کتاب بخونیم با سواد شیم بیایم بحث کنیم که بستنش
    خدا لعنتشون کنه
    تکلیف ما چیه
    بی خبر نذار مارو
    ایشالا همیشه سلامت باشی، خدانگهدار

  2. اینجا، بهترین جای فضای مجازیه.
    از فیسبوک لعنتی که توام اونجا یکی مثل همه ای بهتره.
    از دنیای واقعی هم که توش مثل آدم آهنی هستی بهتره.
    ففط اینجا خوبه! فقط همینجا . . . فقط اینجا خوبی

  3. امیدوارم خوابشو ببینی . اما این بار خوشحال و شاد .

  4. اعصبم خورد میشه فکر میکنم به این جریان ها.
    نه دلی که شکست درست بشوست نه چیز دیگه ای.
    یادم نمی رود که خاطرات توام با ناراحتی پدرم رو وقتی که توی جاده ی روستایمان می رفتیم. از 30 کیلومتر پیاده روی در برف و ….
    نه درست نمیشه .
    خیلی چیزا هست که از یاد آدم نمی ره

  5. سلام
    دوست عزیز خواهشا ایدی یاهوی خودتو برام بفرست تا ادت کنم صحبت کنیم
    من بک لینک میخواهم برا سایتم ازت بخرم
    منتظرت هستم

  6. خاطره ها مثل باتلاق می بلعن آدم رو و آخرش میشه هنگ کردن و یخ زدن ساعت…
    روح برادرت شاد
    موفق باشی.

  7. درود بر تو و اندیشه ی نابت
    همیشه از نوشته هات لذت میبرم.نمیدونم چرا چندوقته توی فیس بوک کمرنگ شدی؟

  8. عرض سلام به داداش گلم اقای کاظمی.
    مطلبی رو که گذاشتید مطالعه کردم خیییییلی دلم به درد اومد من از چند سال پیش که وارد سیمین ساق شدم نام شمارو می دیدم اما جنستون رو نمی شناختم اما از زمانی که مطالب این سایت رو مطالعه کردم یک جورهایی …
    الاهی من بمیرم برای خیلی دل ها دل هایی که هر یک به نحوی زخم هایی روشون مونده که تا ابد دوست داری روشون نمک بپاشی تا کهنه نشن و از خاطرت پاک نشن درد،درده نوعش فرقی نمی کنه یکی از درد زیاد شاعر می شه ،یکی قصه نویس،یکی خود کشی می کنه،یکی…

    اسمان ! بهر دلم باریدنی دیگر بگیر
    نرگسانم خشک شد دست مدد از سر بگیر
    در فشانی کن به جای دیده ام ای اسمان
    گر توانی بهر این دل ماتمی دیگر بگیر…

    دلی بی درد براتون ارزو می کنم.گرچه خاطرات تلخ ردشون رو نه روی دل که روی روح انسان تا ابد به جا می گذارن.
    روح داداش مرحومتون شاااااد.

  9. واقعا اشکم جاری شد
    داغ کسی که دوستش داری خیلی سخته
    حداقل توی این مورد میتونم درکت کنم انی جان

  10. امروز با دوستم راجع به این صحبت می کردیم که ما وقتی بچه بودیم
    چقدر خودمون رو سرزنش می کردیم
    چقدر برای خودمون خوب و بد می کردیم
    و چقدر خودمون رو در خیلی از ماجراها مقصر می دونستیم
    و برامون چقدر عجیب بود که کودکی ما نوجونی ما اینجوری گذشت
    من فقط می تونم بگم
    تقصیر هیچ کس نبود .

  11. بله این موضوع که گوفتید برای خیلی از نسل های دهه پنجاه افتاده. من هم دوران تاریک اون دهه لعنتی رو هرگز فراموش نمی کنم. بحث سیاسی نمی کنم اما انقلاب برای خیلی از ماها جز فقر بیشتر چیزی نداشت. حسرت خوردن یه نوشابه یا یه بستنی آلاسکا!!! چند کیلو متر پیاده روی تا مدرسه واسه دو تومن پولی که نداشتیم. آره برادر من ما هنوزم از کمبودهای اون دوران دچار عوارضی هستیم. کسی هرگز نفهمید ما چطور روزگار رو گذراندیم. من از این دنیای بی انصاف چیزی نمی خام فقط بیخیال ما بشه، دیگه چیزی نداریم جز این نفس خسته.

  12. دنیا که بیخیال نمیشه. ما هم نسل بعد از شما هستیم، نه به شدت شما ولی همچنان در حال سوختنیم و نسل شما عموماً ازدواج کرده و از پله ی سخت اول گذشته، نسل ما تو همین پله ی لعنتی گیر کرده و …

  13. سلام. دوست عزیز گفتین نسل ما اکثرا ازدواج کرده؟! نه من و تعداد زیادی از دوستانم که بیشتر عمرمونو صرف درس و دانشگاه کردیم، هنوز ازدواج نکردیم. با شرایط موجود تو این جامعه ازدواج ریسک بزرگیه متاسفانه ما نسل سوخته ایم.هیچ کس دست ما رو نگرفت. هیچکس کاری برامون نکرد. خیلی از هم سن و سالهام متاسفانه معتاد شدند. احساس خوشبختی و امنیت مالی رو هرگز درک نکردیم. خدا به داد شماها برسه. همیشه واسه جوان ها دعا می کنم. واقعا روز به روز شرایط زندگی بدتر میشه. امیدوارم روزی برسه که همه جوانها از زندگیشان لذت ببرند. راحت زندگی کنند و راحت تصمیم بگیرند. از ما که گذشت.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *