وای خدایا چه میبینم ؟
کورم کن
کََرم کن تا نشنوم.
آه مسلم را میبینم پسر عقیل که به پشت بام برده اند او را . آه نزن نه نه گردنش را نزن … وای گردنش را زد.
تن ساکت(معترض) او را به پایین انداختند.
به سویش دویدم جسم بی سر او را به دستم گرفتم . ناگهان درد عجیبی حس کردم . خودم را در آسمان یافتم . لگدی بر شکمم خوابید و مشتی بر صورتم ! قدمی دورتر از جسم مقدس مسلم افتادم . مردم فضا را پر کردند . دیگر او را ندیدم … نه توانی برای گریه دارم و نه توانی برای یافتن جسم او …
خستگی امانم نداد و دراز کشیدم . چشمانم را بستم. لحظه ای بعد صدای خنده های دیوانه وار مردمی مرا بیدار کرد و سختی بلند شدم . پاهایم همراهیم نمی کرد ناگهان …
بر خودم لرزیدم
یادی از علی کردم که از دست مردم کوفه می نالد
یادی از مسیح که چگونه کشته شد و مردم چه قدر او را رنج دادند
خدایا ! مسلم را دیدم . تن او را به اختیار خودش رها نکردند
یاد بیعت مردم با او افتادم که صبح ده ها هزار نفر با او بیعت می کردند و تا نماز غروب ۵نفر با او ماندند…
ظلم ، جنایت ، خیانت بر سر کار مردم کوفه است
و عدالت و وحدت و مکتبشان را به سختی فراموش کرده اند…
عدالتشان در رنج دادن است
وحدت در جاهلیت و جنایت
و مکتبشان و خدایشان بتی به نام الله…
در آنجا نشسته و سخت گرییدم ، که انسان چه قدر “روح نیمه لجنی دارد” – شریعتی
نشستم و یادی از حسن بن علی بن ابی طالب کردم . مردم با او بیعت می کردند و بعد از ظهر به معاویه می گفتند اگر می خواهی او را دست بسته برایت ارسال کنیم .
آری ، اسلام حتی نمی گذارد به خطا نزدیک شوند (اگر ایمان داشتند) .
آه ای مسلم ، آه ای علی و آه ای ۱۱ فرزندان معروفت ، آه ای معرفت .
و
آه ای روزگار…
و
آه ای غرب
و
آه ای هوس
و
آه ای تخیل
مردم را کوباندید….
۳ دیدگاه
اندیشه خود را به یادگار بگذارید
- لطفاً به صورت فارسی بنویسید- برای تماس با مدیریت به "صفحه تماس" بروید
- برای طرح مباحثی که با نوشتار بالا مرتبط نیستند لطفاً به "انجمن گفتگو" رفته و بگو مگو کنید
آه مردم اگر خودتان بخواهید می توانید همه ای آنها رابکوبانید.
آه اگر بخواهید!
مردم کجاست که می روید ؟ جمع شوید جمع شوید
راه من هستم، روشنی من هستم، برویم به خوشنودی کنار پدر – مسیح
مرسی از زحماتتون واینکه در انتخاب مطالبتون تعصب رو کنار میگذارین
موفق باشین