جمله بسازید

جمله بسازید .

به یاد دارم هنگامی رو که نخستین سال تحصیلی من بود یعنی اول ابتدایی بودم . دبیر ما آقا جعفری بود، یادش بخیر ! خاطرات زیادی از اول ابتدایی دارم . اگه اشتباه نکنم یک درسی داشتیم با عنوان “جمله سازی” که معلم کلمه هایی رو می داد و می گفت باهاشون جمله بسازید. مثلاً با کلمه های زیر جمله بسازید : بابا – ماما – آب – نان

با بابا دعوا کردم .
مامان مرا زد .
آب را گل می کنم .
وقتی گرسنه شدم نان می خواهم .

یه فکر بسیار جالب به ذهنم زده بود ! رفتم پیش آقا معلم گفتم :” آقا اگه دو تا جمله بسازیم که شبیه هم باشند نمره می دید ؟”

آقا معلم لبخند پلیدانه ای زد و گفت :” آخه من کلمه های گوناگون می دم تا شما نتونید جمله های تکراری بسازید! شما نمی تونید جمله های تکراری بسازید.”  گفتم :” آقا اگه ما بسازیم چی میشه ؟ ” گفت : “اگه ساختی بهت 20 میدم.”  من همون لحظه رفته بودم تو فکر… داشتم بالا رو نگاه می کردم و لب پایینی خودم رو برده بودم داخل دهنم و یکی از چشمام هم به علامت فکر کمی کوچیک شده بود . به خودم می گفتم اگه شانس من بگیره خیلی کیف میده ، به همه بچه ها یاد میدم از این به بعد همه 20 بگیریم .

منظور معلم هر چی بود ، به این معنی بود که کلمات متفاوتی می داد تا ما نتونیم جملات شبیه به هم بسازیم . مثلاً کلمه  ی ماما و بابا رو با هم نمیداد که مثلاً بنویسیم :” بابا را دوست دارم – ماما را دوست دارم.”

خلاصه روز امتحان شد و ده تا کلمه داده بود همه جمله ها رو با یک فرمول ساده نوشتم :

بابا – کشاورز- پول – کتاب – مدرسه – کیف …

من می خواهم با ” بابا ” جمله بسازم.
من می خواهم با ” کشاورز ” جمله بسازم.
من می خواهم با ” پول ” جمله بسازم.
من می خواهم با ” کتاب ” جمله بسازم.
من می خواهم با ” مدرسه ” جمله بسازم.
من می خواهم با ” کیف ” جمله بسازم.
وقتی برگه رو گرفت تا بررسی کنه دو تا شاخ بالای سرش در ابعاد بزرگ بیرون زده بود ! چون رفته بود به فکر و از یه طرف کله اش یه ابری اومده بود بیرون که توش نوشته بود :”
این که همش تکراری نوشته! چه کنم ؟ بچه… ”

از اون به بعد هرگونه جمله تکراری ، غلط شمرده می شد.

هکر ها باعث رشد دنیای امنیت می شوند . من هکر نبودم . از راه کارها استفاده می کردم تا سریع تر به هدف برسم مرتکب گناهی نمی شدم. وقتی دوم یا سوم ابتدایی بودیم معلم به ما املاء می گفت . بچه ها از اول درس تا آخر درس شروع به خواندنِ کلمه به کلمه ی درس می کردند . من کتاب رو باز می کردم و هر جایی که مهم دیده می شد و معلم به اون اهمیت می داد رو می خوندم . معلم هم همون ها رو به ما املاء می گفت . کافی بود معلم رو کمی شناخت و بعد از این شناخت ، استفاده کرد. همیشه فکر می کردم معلم ها افراد کودنی هستند! همیشه راه های نفوذ زیادی جلوی خودم می دیدم تا اینکه روزی فهمیدم معلم ها خیلی باهوش بودند… کودن من بودم.

29 دیدگاه

  1. دمت گرم،
    کاظمی جان این ریویو های من رو ردیف کن بزار بینیم سایت ها چی میشه. ردیف کن بریو عید . قربونت

  2. دمت گرم،
    کاظمی جان این ریویو های من رو ردیف کن بزار بینیم سایت ها چی میشه. ردیف کن بریو عید . قربونت

  3. دمت گرم،
    کاظمی جان این ریویو های من رو ردیف کن بزار بینیم سایت ها چی میشه. ردیف کن بریو عید . قربونت

  4. بي تو نه بوي خاك نجاتم داد نه شمارش ستاره ها تسكينم چرا صدايم كردي چرا ؟

  5. بي تو نه بوي خاك نجاتم داد نه شمارش ستاره ها تسكينم چرا صدايم كردي چرا ؟

  6. بي تو نه بوي خاك نجاتم داد نه شمارش ستاره ها تسكينم چرا صدايم كردي چرا ؟

  7. Salaam
    Baram too 360 message zade bodid,khastam javab bedam/cmt bezaram/too invite javab bedam motoasefane har 3 baste bod,dar natije inja minevisam…khosh hal misham komaki konam…

  8. Salaam
    Baram too 360 message zade bodid,khastam javab bedam/cmt bezaram/too invite javab bedam motoasefane har 3 baste bod,dar natije inja minevisam…khosh hal misham komaki konam…

  9. Salaam
    Baram too 360 message zade bodid,khastam javab bedam/cmt bezaram/too invite javab bedam motoasefane har 3 baste bod,dar natije inja minevisam…khosh hal misham komaki konam…

  10. من که گفتم اصلا معلوم نیست وقتی تو بچه بودی چی بودی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  11. واقعا که وقتی یکی با این همه شوق این نوشته رو میزاره باید بعضی ها بلانسبت بیشعور باشند که این حرف ها رو بزنند.

    بسیار خاطره ی جالب و آموزنده ای بود

  12. سلام
    و من فکر می کنم که اون آخرین سال تحصیلت بود!!!

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *